مرد هزار چهره با همه حواشي و خبرسازي‌هايي كه كرد و بدون توجه به اينكه مبتذل بود يا جفنگ يا حتي مفيد، افكت‌هاي غير حرفه‌اي در مونتاژ و رفتار زيادي لوس بيشتر هنرپيشه‌ها و كلا موفق بودن يا نبودنش دوتا نكته خيلي جالب براي من داشت.

اوليش صحنه‌اي بود كه مهران مديري توي دادگاه در رابطه با جوگير شدنش در "ذن" صحبت مي‌كرد و بعد هم صحنه‌اي كه جوگير شده بود و نيم متري از زمين جدا شده بود.
علي رغم اينكه از ضايع بودن افكت‌هاي استفاده شده داش حالم بهم مي‌خورد، ولي نا خودآگاه از معصوميتي كه با هنرمندي فراوان تو چهره‌اش ايجاد كرده بود چنان خنده‌اي منو گرفت كه تا مدت‌ها سر كيف بودم Rolling on the floor

دومين هم جلسه آخر دادگاه بود كه با همون معصوميت و چهره‌اي جدي در قاب نگاهي كه بلاهت ازش مي‌باريد به قاضي مي‌گفت: (من اشتباهي بودم)
بي‌اختيار صدها صحنه مشابه كه تو هركدوم دلم مي‌خواست ميتونستم اين حرف رو تو ذهنم مرور كنم اومد جلوي چشمم Dont tell anyone

تا حالا خيلي پيش اومده كه از يه موضوعي خيلي دلخور شده باشم ولي به واسطه قولي كه روزهاي آخر پدرم ازم گرفت سكوت كنم، اما گاهي واقعاً ادم داغون ميشه از اينكه مي‌بينه .... و حتي نمي‌خواد دهنش رو باز كنه و بگه كه .... و ياد آوردي كنه كه ... يا گلايه كنه كه ... و ... و ... و ...  Sad

يعني واقعاً (من اشتباهي بودم) !!!!؟؟؟

داشتم فكر مي‌كردم كه:
سه نقطه (...) بعضي وقتا خيلي كمه

گاهي از اين همه تحمل همسرم كه اجازه ميده سكوت كنم و سنگ صبور سكوت پر از فريادم ميشه متعجب و شرمنده ميشم ...

 

..... موسم دام و تله  ... قرن بي تفاوتي  ... هر دو سوي قافله

مثل حسي ابدي  ...  يا يه كابوس بديع  ...  مثل اينكه به رگ و ريشه خودت زدي ...

قرن انهدام گل  ... رعشه بر اندام باد  ...  قرن توبيخ صدا  ...  گريه در سوگ خدا

 

Stumble
Delicious
Technorati
Twitter
Facebook
Yahoo
Feed

comments : 1

  1. ناشناس  

    ناراحت نبينمت مشتي
    خوتو نديدم ولي با وبلاگت خيلي حال ميكنم
    خوش ندارم غمت ببينم

ارسال یک نظر