توي جوامع مختلف براي شرايط خاصي كه نياز به توضيح خاص هم داره معمولا جملاتي به بهش ضرب‌المثل گفته ميشه استفاده مي‌كنند.

توي ايران خودمون هم كم از اين ضرب‌المثل‌ها نداريم كه همون شرايط خاص رو با زبان و ادبيات بومي بيان مي‌كنه.

مثل “هرچي سنگه مال پاي لينكه” هم از همين دسته‌است كه احتمالاً خودتون بارها ازش استفاده كردين.

يا در مقابلش “پول پول مياره” هم در نقطه عكس همون شرايط خاص بكار ميبريم.

براي موردي امروز يكي SMS زد كه ( … متاسفم ) منم جواب دادم (خوب منم هستم، كه چي ؟)

نمي‌خوام در مورد مثل‌ها بحث كنم يا به ريشه‌هاشون بپردازم و يا نقد و برسي كنم كه اين مثل درسته و اون مثل نيست، چرا كه معتقدم هر كدوم يه داستاني داره كه در همون شرايط خاصي كه توي پست قبلي "آيا خدا هست ! آيا خدا تنهاست ؟ چرا خدا تنهاست !؟” مثالش رو آوردم بوجود مياد و در موارد خاص مشابهي به دليل خاص بودنش مورد استفاده قرار ميگيره.

چراها باز هم شروع ميشه اگر از همون زاويه به موضوع نگاه كنيم.

البته اگه Lucifer عزيز گير نده كه پاشنه پامون پركار شده، كه از حق نگذريم خودش هم يه موضوعيه كه بايد بهش فكر كنم و اين رو هم به ليست چراها اضافه كنم.

ولي ها، اما ها، اگر ها و چرا ها . . .

آيا خدا هست ؟
هر تقديري بنا به اذن اوست ؟
لنگ شدن پاها يا سنگ‌هاي در برابرشان قرار گرفته چي؟

چرا فراز و نشيب هميشه براي عده‌اي خاص است ؟

هر مصيبتي و نشيبي آزمايش الهي است ؟

چرا عده‌اي امتحانات ساده دارند و تعددش كم است ؟

چرا آزمايش‌هاي سخت خصوصيت تكرار شوندگي و خاصيت چسبندگي دارند ؟

سفيد، خاكستري و سياه كه پيش رنگ همه چيز است كه با كم كردن آن به هر ميزان طيفي تا سفيد را تجربه مي‌كنيم.

تاريكي مطلق كه پايه‌اي ترين اصل طبيعت است و بايد با تاباندن نور ميزان آن را كم كنيم.

نور، كه مطلق، مطلق آن يعني خدا ؟

اين تشبيهاتي نيست كه خود ساخته‌ايم براي آنچه خدا مي‌ناميم و هر جا كه كم مي‌آوريم و يا به صرفه است آن را خرج مي‌كنيم ؟

هر چه خدا بخواهد = نمي‌انم چه مي‌شود

خدا خواسته = من يا ما نخواستيم و يا نتوانستيم تغييرش دهيم

خدا خيرت بدهد = من در برابر لطف تو كاري نمي‌كنم

به خدا واگذارت مي‌كنم = زورم بهت نميرسه

خدا صبرت بده = در توان تو سراغ ندارم

ميسپارمت به خدا = دستم از تو كوتا شده يا مي‌شود

و . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

هر كدوم از ما اگر بخوايم واقع بينانه به روزمرگي‌هامون نگاه كنيم ميبينيم كه در ناخواسته‌ها و ناتواني‌هايمان فقط از خدا خرج مي‌كنيم بدون اينكه بدانيم:

آيا خدا هست ؟
چرا دست نيافنتي است ؟

آيا خدا تنهاست ؟ چرا ؟
فقط چون لم يلد ولم يولد ؟
واین دلیل و تأكیدی از خداوند به زبان عدد است که اوست یگانه یکتایی که نه زاییده و نه زاده شده (أنهواحد أحد لم یلد ولم یولد!) واین نظم درهر آیه تکرار می‌شود ؟

Stumble
Delicious
Technorati
Twitter
Facebook
Yahoo
Feed

comments : 0

ارسال یک نظر