تا حالا اينقدر به موضوع “تاريخ مصرف” دقت نكرده بودم، موضوع مهميه كه ازش غافل بودم مثل خيلي چيزاي ديگه.
هر چيزي توي اين دنيا يه زمان تولد داره و يه دوران مفيد. حالا در اين زمان مفيد خودش، مفيد بوده يا نه، بحث مفصلي داره ولي مهمتر از اون اتمام تاريخ مصرف اونه.
چرا مهم ؟ خوب خيلي واضحه كه بعد از اتمام تاريخ مصرف يا همون زمان مفيد ديگه فايدهاي نداره و چيزي كه فايده نداره جبراً مضره و بايد از بين بره وگرنه چيزاي مفيد ديگهاي رو خراب ميكنه خصوصاً اگر مجاورتي هم باهاشون داشته باشه.
آدمها هم از اين قائده مستثني نيستند ولي اين زمان رو در آدمها كي تعيين ميكنه ؟
خدا؟ تقدير؟ سرنوشت؟ ديگران؟ يا خودشون؟
آيا تقدير و سرنوشت همون چيزي نيست كه خدا رقم زده و مو لاي درزش نميره ؟
پس اونهايي هم كه خودشون ميفهمن كه تاريخ مصرفشون تموم شده و بودنشون به منزله مضر بودن براي ديگرانه دقيقاً تن به تقدير نميدن ؟
اگر تقديرشون موندن باشه و اين تقدير رو خدا رقم زده گريزي ازش نيست چرا كه اگر اين واقعاً تقديرشون نباشه قطعاً نبايد واقع بشه.
پس اگر واقع شد يعني تقدير، سرنوشت و خواست خدا !!!!؟
غربت يه تعبيره از خواب يك غفلت، تصويري از يك كوچه در آخرين قسمت
غربت براي ما مثل يه تعميقه، يك راه طولاني روي لب تيغه