ساقی بریز باده و حالم خراب کن

یک جرعه در پیاله ی ما هم شراب کن

ای آرزوی بندگیت مانده بر دلم

بگشا گره ز کار دلم فتح باب کن

ای منتها امید دلم چاره ای بساز

ای چاره ساز این دل ما را مجاب کن

ای دل به کوی خسته دلان خانه کن بنا

کمتر میان راه ایاب و ذهاب کن

دل خستگان به حال سحر آشنا ترند

یارب بیا و در دل ما انقلاب کن

با ساقیان جام شهادت مرا چکار...!!؟؟

اصلا بیا و سائل خود را جواب کن

نزد معشوق لغزش ما را به ما نگیر

خواهی مرا به آتش قهرت عذاب کن

من مال پیاله ی ساقی کوثرم

امشب دگر دعای مرا مستجاب کن

می میرم ای حبیب که رویی نشان دهی

آن چهره را بیار و برون از نقاب کن

Stumble
Delicious
Technorati
Twitter
Facebook
Yahoo
Feed

comments : 0

ارسال یک نظر